نرجسیه رودان

  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

خاطره ای از شهید یوسف کلاهدوز

30 مهر 1399 توسط نرجسیه (سلام الله علیها)

✨بسم الله الرحمن الرحیم✨

? #همراه_با_بهشتیان?

?#شهید_یوسف_کلاهدوز?

? سهل انگاری

مشغول کار شده بودم و حواسم به حامد نبود. یه باره از روی صندلی افتاد و سرش شکست. سریع بردمش بیمارستان و سرش رو پانسمان کردم. ?

منتظر بودم یوسف بیاد و با ناراحتی بگه چرا سهل انگاری کردی؟ چرا حواست نبود؟?

وقتی اومد مثل همیشه سراغ حامد رو گرفت. گفتم: «خوابیده». بعد شروع کردم آروم آروم جریان رو براش توضیح دادن.?

فقط گوش داد. آروم آروم چشم هاش خیس شد و لبش رو گاز گرفت. بعد گفت: «تقصیر منه که این قدر تو رو با حامد تنها می ذارم. منو ببخش». ?

من که اصلاً تصورِ همچین برخوردی رو نداشتم از خجالت خیسِ عرق شدم.?

?شادی روح شهید بزرگوار صلوات

? نیمه پنهان ماه، جلد، صفحه30

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: شهدا لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

نرجسیه رودان

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخلاق
  • بدون موضوع
  • حدیث
  • شهدا
  • قرآنی
  • مهدویت

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس